رفتم حموم و اومدم بیرون خانومم گفت عزیزم چقد سفید و خوشکل شدی:))
ینی در پوست خود نمیگنجیدم :))
یهو مامانم گفت این موهات چقد بلند شده شکل جومانجی شدی :|
بعدشم اومد همه پرتقالامو که خانومم پوست کنده بود که وختی از حموم برگشتم بخورمو خورد :|
شانس آوردم بعدش نیومد با تبر گردنمو بزنه :|
مادره دیگه ، چیکار میشه کرد!!! D: