رفیقم داشت مثل آدم آهنی راه میرفت یکی از بچه با لحنی شیوا و دلنشین فرمودند که رضا(رفیقم که خعلی دیگه آدم آهنیه) داری مثل آهن آدمی راه میری خب دیگه منم فقط داشتم زمین میکندم بخدا کم مونده بود بی هوش بشم آخه عزیزم ادبیاتو و زبان فارسی و حتی ریاضیت تو حلقم بلد نیستی واقعا بگی آدم آهنی تو دیگه خعلی....
آخه اینم رفیقه ما داریم