منشیه شرکتمون از سوسک می ترسه
داشت می گفت آقای علیان ما قراره سال تحویل هم اینجا باشیم؟ خب کی تعطیلمون می کنی؟؟؟ کلی کار داریم...
گفتم شما 29 تعطیلی
30ام میایی سرکار
سال تحویل می ری خونه
دوباره میایی شرکت خخخخخخخخخخخ
شیرفهم؟بعدم محل جرم و ترک کردم
حالا چ ربطی داره میگم براتون
یه سوسک دیده سرعتش از سرعت نور هم بیشتر بود یعنی هیچ جوره راه نداشت بزنی بکشیش
خلاصه دیدم یکی از منشیا اومده می گه آقای علیان سوسک بدو بکشش
رفتم دیدم اصلا 2سانتم قدش نیست بدبخت می گم خب شما که تو شیکمش جا نمیشین چرا ترسیدین
خلاصه بهزار بدبختی کشتمش
بعد از یربع که سرگرم کار شدن من با صدای بلند گفتم سوووووووووووووووووسک
یهو دیدم اون ترسو تره دویید بیرون بعد که فهمید من شوخی کردم کیفشو برداشت و رفت بیرون از شرکت بعدم زنگ زده می گه من دیگه پامو تو اون خراب شده نمی ذارم انقدر کثیفه که سوسکه همش داره پرسه می زنه اونجا
فردا هم میام تسویه
بهش می گم خب اگه می دونستم انقدر بی جنبه ای که باهات شوخی نمیکردم بعدم این سوسکه راهشو گم کرده بود بدبخت انقدرم ازت ترسیده بود
عجب منشیه ترسوی بی جنبه ی فرصت طلبی داریما
واقعا که بخاطر یه سوسک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من :-OOOOOOOOOOO
سوسکه که دمر افتاده بود رو زمین:)))))))))))
بازم من خطاب به سوسکه: کوفت کجاش خنده داره
خانوم منشی:ایییییییییییییشششششششش