عاقا دیشب با مامان و خواهر گودزیلا رفته بودیم خرید هوا یخخخ بزغاله بند کرد بیا بدوییم و مسابقه بدیم ! دلم سوخت گفتم باوشه مام بامرام یه مسیر کوتاه رو دویدیم گذاشتیم این اول شه!
حالا اومدیم خونه رفته برس پدر محترم رو برداشته به بند کاپشنش گره زده به قول خودش مداد!(همون مدال) طلا یه دست گ مصنوعی هم گرفته دستش جلو آینه تعظیم می کنه و اینا
آخه خواهر محترم بی جنبه ست ما داریم !
یعنی من o_O
مامانم:بچه م خلاقه!
المپیک :((((