داشتم برا عید خونرو مرتب میکردم

یه نوار (کاستا که دوتا سوراخ دارن!) پیدا کردم. فکر کنم مال 1379 بودن آهنگاش

خلاصه من و غزاله (خواهرم) هم کل نوار توشو دراوردیم باهاش کلاه گیس درست کردیم

بعدش غزاله اونو گذاشت رو سرش و عینک دودی زد. یاد تگزاس تو سال 1800 و اینا افتادم :))

یه چند تا عکس ازش گرفتم به شوخی گفتم غزاله اینارو میذارم تو فیسبوکت بعد به استادات فرندشیپ ریکویست میدم

یهو مامانم درومد گفت غزاله پاکشون کن تا علی نذاشتشون تو فیسبوک!!!!!

فرق جدی و شوخی رو نگرفت مامانم؟!