تویه ی فروشگاه بودم. یک دختر بچه با چادر پشتش به من بود. منم بهش گفتم خانوم کوشولو میذاری من رد شم؟
یهو برگشت.
دیدم یک پیر زن قد کوتاهِ!!!
تو دلم گفتم الانه که ضایعم کنه. واسه همینم ابِ دهنمو قورت دادمو منتظر جوابش بودم.
اونم خیلی شیک و مجلسی بهم گفت بیا رد شو دراز بد ترکیب.
واقنــــی ضایع شدم.
خلاصه خریدمو کردم و رفتم قسمت صندوق پیش اون خانوم مهربونه تا خریدمو حساب کنم که دوباره دیدم اون پیر زنه پشتش به منه. بهش گفتم مادر جان من اون موقعی منظوری نداشتم.
یهو برگشت.
دیدم یک خانم 35 سالهِ قد کوتاهِ!!!
تو دلم گفتم بدبخت شدم. واسه همینم دوباره ابِ دهنمو قورت دادمو منتظر جوابش بودم.
اونم بهم گفت مادر جان خودتی دراز بد ترکیب. ... دیدم اون پیر زنه اومده میگه دخترم محلش نده دیوونس. یه نگاه خفن (مثل وقتی تو دستمال فین می کنی و دستمالو نگاه می کنی) بهم کرد و زیر لب گفت دراز بد ترکیب. ... ازاون موقع هر کی هر جا می گه دراز بد ترکیب فک می کنم با من کار دارن!!!
ایا من تونستم بهشون بیگناهیمو ثابت کنم؟ ایا اونا مادرو دختر بودن؟ ایا من دراز و بد ترکیبم؟