داداشم اومده خونه میگه مامان کو؟؟
منم هیچ نگفتم اول جیبای خودمو بعد جیبای اونو گشتم گفتم تو جیبامون که نبود نمیدونم کجا میتونه باشه؟؟ بعد خنده شیطانی (یوهاهاهاهاها)
اونم نامردی نکرد و یه پسی زد و رفت وضو گرفت و سجاده رو باز کرد و نمازش رو خوند و حالا دعای آخر نمازش: خدایا همه مریضا(خل وچلها) مخصوصا این داداش ضایع ما رو شفا بده!!!!!
بعد اومده میگه وظیفم رو انجام دادم و واست دعا کردم حالا از جلو چشام برو گم شو تا نکشتمت بچه بی ادب پررو!!!!
من در تمام این ماجراO_0!
چه عرض کنم؟ آخه داشه که من یا داداشه که داداشم داره؟؟