عصرهمه خانواده باهم خوابيده بوديم يه دفعه صداي آيفون خونه اومد وخالم اينا اومدن تو اتاق بالاسرمون وشروع كردن به عيدديدني بعدن كه طبق معمول نشستيم نقدوبررسي مشخص شدكه منكه فكركردم دارم خواب ميبينم كه صداشنيدم خواهربزرگم هم كه داشته دعا ميكرده كسي درخونه بازنكنه
خواهركوچيكم هم بيدارشده رفته تا حال ديده اومدن تو برگشته خوابيده بابام هم كه خواب بوده مادرمم توزيرزمين بوده
ولي درنهايت ناباروري درخونه باز بوده واومدن داخل وتمام نقشه ها نقش برآب شده
مهمون نوازي روحال كردين
بگين ماشالله چشم نخوريم