دیرینگ دیرینگ. . .
ــ الو بفرمایید!
ــ سلام رسول جان! خوبی؟
ــ مرسی ! شما؟
ــ منم دیگه فتحعلی (شاه) !
ــ به به چطوری فتحی؟چیه کار داشتی؟
ــ آره ! میخوام با این روس ها قرار داد ببندم! خواستم ازت اجازه بگیرم!
ــ اسکول! نبندی!
ــ چی رو نبدنم ؟ قرار داد رو؟
ــ پ ن پ شیر فلکه آب رو!! قرار داد رو دیگه الاغ!!
ــ باشه باشه! نمی بندم!
و اینگونه بود قرار داد گلستان رو بستن و این اسکول به حرف من گوش نکرد !!
این بود فانتزی من !!